زمان جاری : شنبه 15 اردیبهشت 1403 - 6:32 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 128
نویسنده پیام
zahra آفلاین



ارسال‌ها : 22
عضویت: 3 /3 /1392
سن: 16
تشکرها : 18
تشکر شده : 19
سناریویی جدید
داشتم آلبوم خاطراتم را ورق میزدم که به عکسی برخوردم،آره تو اون عکس من و عشقم با هم بودیم،یادمه که به او گفتم:میدونستی که این اولین باره دلم داره میگه هواتو کردم و با اینکه تنهایی،منو تنها نمیذاری.
به من گفت که کی گفته از عشق تو دست میکشم،دارم با خیالت نفس میکشم،بهش گفتم میدونی واسه چی دوست دارم چون هرچی که دارم از تو دارم چون با خیالت نفس میکشم چون اگه نباشی میمیرم.او گفت:همیشه به عشق این عشقت دل من زندس به عشقت ولی بعضی وقتها غم دنیاس تو پیشم نباشی،ازم دوری و شهر،شهر باران باشد.
بغضش گرفته بود به یاد اون همه تردید به یاد شبهایی که از هم دور بودیم و همواره به او میگفتم گریه نکن تا شاید مرهمی باشد بر زخمش،در جوابم میگفت خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیام اومدی تو دنیا فهمید که تو انگار نیمه ی گمشدمی تو.
به او گفتم وقتی ازم دوری نگرانت میشم بخدا اینجوری نگرانت میشم،درجوابم گفت غم دنیاس وقتی عشقت دور از اینجاست،پیش خودم میدیدمت به این دوری نبودی،به او گفتم:چرا ازم بی خبری چقدر باید گریه کنم؟چرا منو آتیش میزنی،میسوزونی؟
میخوام صدات کنم ولی کمم برای گفتنت،تشنه تر از اشکمو باز در انتظار هق هقم برای بخشیدن من بیا بیا به بدرقم.من تنهات نذاشتم
هرچی که داشتم دست تو دادم،نذار که شهر باران چشمام به غم دنیا تبدیل شود.گفتم دعوتم کن که بسوزم توی شک دل بریدن، گفت دعوتت میکنم امشب به دلی که بی تو سرده به دلی که پاره پارست به دلی که توبه کرده،اگه گفتم خداحافظ نه این که رفتنت سادس نه این که میشه باور کرد دوباره آخر جادس...........
آلبوم را کنار گذاشتم شهر باران بود دنیای من و تنها غم دنیام همان شهر بارانم بود*
چرا همیشه تو آن زمان اینگونه رفتار میکردیم،چون دلهامونا دادیم برای دیدن عشق،عاشقی میکردیم واسه فهمیدن عشق.هوا هنوز بدجوری دلگیره،به یاد روزگاران قدیم زیر بارون قدم میزنم ولی تنهای تنها چون عشقم دور از اینجاست.

منبع:سایت رسمی هواداران محمد علیزاده

امضای کاربر : منم مثل تو مات این قصه ام ....
پنجشنبه 20 تیر 1392 - 17:56
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zahra به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: HaniF &



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | سناریویی جدید | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS