زمان جاری : جمعه 14 اردیبهشت 1403 - 8:59 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 286
نویسنده پیام
HaniF آفلاین



ارسال‌ها : 49
عضویت: 12 /8 /1390
سن: 20
تشکرها : 13
تشکر شده : 26
گفت و گوی فوتبالی - هنری روزنامه خبر ورزشی با محمد علیزاده "جدید"
گفت و گوی فوتبالی - هنری روزنامه خبر ورزشی با محمد علیزاده و علی انصاریان

بدلیل اینکه مصاحبه به صورت عکس هست و سایز عکس بسیار بزرگ است برای خواندن این مصاحبه بر روی عکس کلیک کنید:








دوشنبه 31 تیر 1392 - 14:10
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از HaniF به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sirmilad & zahra &
zahra آفلاین




ارسال‌ها : 22
عضویت: 3 /3 /1392
سن: 16
تشکرها : 18
تشکر شده : 19

پاسخ : 1 RE
مصاحبه جذاب و متفاوت روزنامه "خبر ورزشی" با محمد علیزاده و علی انصاریان
این شماره روزنامه خبر ورزشی (دوشنبه/31تیر1392) شاهد مصاحبه دلنشین و جالب با محمد علیزاده و علی انصاریان بود . در این مصاحبه گفتگوهای جالبی در ارتباط فوتبال و مسائل ورزشی مطرح شد , و صحبتهایی جدیدی از محمد علیزاده عنوان گردید که پیشنهاد میکنیم از دست ندهید .

سایت هواداران محتوای این گفتگو را برای شما هواداران عزیز آماده کرده که در ادامه میتوانید مطالعه نمایید ...



شما محمد عليزاده را بيشتر با اين ترانه مي شناسيد : "جز تو ، كي ميتونه عزيز من باشه، كي ميتونه تو قلب من جا شه , مگه ميشه مثه تو پيدا شه ، همه چيزم ، اي عزيزم ... "
و بعد اين ترانه : " منم مثل تو مات اين قص هام / تو هم مثل من امشبو دعوتي / درست تو همين ساعت و ثانيه / سزاوار زيباترين نعمتي ... "
و سپس ترانه خداحافظي : " خداحافظ همين حالا / همين حالا كه من تنهام , خداحافظ به شرطي كه بفهمي تر شده چشمام ... "
حالا هم تيتراژ سريال طنز خروس كه از شبكه دوم سيما پخش م يشود با ترانه : " هواتو كردم / من حيرون تو اين روزها هواتو كردم ... "
او محمد عليزاده است ، با آن صداي جادويي . عليزاده عصر جمعه به همراه دوست صميمي اش علي انصاريان به دفتر خبر ورزشي آمدند و حدود 90 دقيقه از موسيقي ، فوتبال ، زندگي هنري و خاطراتش گپ زديم .



به روال همه مصاحبه ها ، خودتان را معرفي كنيد .
محمد عليزاده , متولد دي ماه 1360 , در يك خانواده كاملاً فرهنگي و معلم هستم . در كرج به دنيا آمدم و حالا هم اينجا هستم . ( انصاريان مزه پراني هايش را از همين جا شروع ميكند و با لحني طنز به معرفي خودش مي پردازد : من هم علي انصاريان هستم ، قبلاً فوتبال بازي ميكردم! )



از چه سالي موسيقي را شروع كرديد؟
يادم مي آيد از 7 , 8 سالگي شروع به قرائت قرآن كردم . در زمان مدرسه هم ، خيلي تمرين ميكردم و حالا هم قرائت دارم . هر از گاهي هم به خودم طعنه ميزنم كه در مسابقات شركت كنم . دوست داشتم در ماه رمضان حتماً شركت كنم اما نياز به تمرين بيشتري داشت كه زماني براي آن به وجود نيامد. بعد از آن هم فضاهاي موسيقي سنتي را تجربه كردم . 7 سال روي رديفها كار كردم و بعد هم نيم نگاهي به موسيقي پاپ داشتم . موسيقي كه برگرفته از لحنها و احساسات است. دوست داشتم تفكراتم در موسيقي جاري شود . نمي خواستم محمد عليزاده فقط يك صدا باشد زيرا در اين حالت ، حتماً از بين مي روي . بسنده كردن به صدا باعث ميشود كه شما شبيه يك حباب شويد . صدايتان زيباست اما با يك تلنگر محو ميشويد . خواننده بايد تفكر داشته باشد . در تمام سبك هايي كه كار كردم ، سعي كردم شخصيت و تفكر خودم باشد ، چيزهايي باشد كه به آن اعتقاد دارم . در اين فضاها هم كار كردم و خدا را شكر كه به حريم مردمي وارد شدم كه خودشان پر از احساس هستند .



اين مسئله البته خيلي سخت به نظر مي رسد !
بله كار بينهايت سختي است چون مردم بااحساسي داريم ، در هر قشر و هر طبقه اي . خدا را شكر كه اين اتفاق رخ داد و من داخل شخصي ترين قسمت زندگي آدم ها كه تنهايي شان است وارد شدم . بسيار خوشحالم كه مردم درتنهايي شان به موسيقي من گوش مي دهند و غرق در تفكر ميشوند. خيلي ها مرا در كوچه و بازار مي بينند و ميگويند موسيقي ام را دوست دارند و اين برايم يك دنيا ارزش دارد .



كدام يك از ترانه هايت را بيشتر دوست داري ؟
همه را .



و با كدام يك بيشتر احساس نزديكي مي كني؟
باز هم همه شان. اگر با ترانه و شعري احساس نزديكي نكنم ، هرگز آن را نمي خوانم . همه كارهايم را دوست دارم . البته يكسري كارها هست كه مردم بيشتر دوست دارند. من الان 6 , 7 ترانه دارم كه بين مردم بسيار ، محبوب هستند و در همه كنسر ت هايم بايد بخوانم مثلاً ترانه " جز تو " و بعد اكثر تران ههاي آلبوم سورپرايز كه مردم دوستش داشتند. يك ترانه هم با بهروز صفاريان كار كردم به نام "شهر باران" كه اعتراف ميكنم فكر نمي كردم اين ترانه بگيرد اما چون خودم دوست داشتم بخوانم ، آن را اجرا كردم و حالا همه آدم ها آن را دوست دارند و به نوعي با آن همذات پنداري ميكنند . چند روز قبل با يكي از دوستانم درا تومبيل بودم كه پرسيد چه كار م يكني؟ گفتم فعلاً درگير اجراهاي ماه رمضان هستم اما پس از ماه مبارك ، دوباره كارهايم را استارت مي زنم ، الان وقت كار ندارم . دوستم گفت به وقت و اين چيزها نيست ، همه چيز به خواست خداست . فكر مي كنم براي قطعاتي مثل شهر باران يا تمام آن ترانه هايي كه مردم دوست دارند ، فقط خواست و قدرت خدا بود كه شنيده شد . خدا مي توانست نخواهد اما او به من نگاه كرد و شرمنده ام كرد و حالا به اينجا رسيده ام .



قطعه اي كه براي سريال خروس كه شبهاي ماه رمضان از شبكه دوم سيما پخش مي شود خوانده اي ، به خوبي بين مردم شنيده مي شود . در مورد اين ترانه صحبت مي كني ؟
بله . من كارهاي سعيد آقاخاني را واقعاً دوست دارم . مصطفي كيايي نويسنده كار از دوستان صميمي من است . يك سريال ساخته بودند به نام خروس كه داستانش را برايم تعريف كرد . من اعتقاد ندارم كه تيتراژ يك سريال حتماً بايد با داستان سريال هماهنگ باشد . اصلاً دليلي ندارد . خودم اين پيشنهاد را دادم و آنها هم قبول كردند و كار را استارت زديم . ترانه اش را سيد محمد كاظمي گفته و تنظيمش بر عهده ميلاد ترابي بود . من هم اين ترانه را خواندم .



از علاقه ات به فوتبال بگو .
من عاشق فوتبال هستم و عاشق سينما . فيلم هم زياد ميبينم اما نام هيچ يك از فيلم هايي كه ميبينم به يادم نمي ماند . من فيلم ميبينم چون عاشق سينما هستم و فوتبال ميبينم چون عاشق فوتبال هستم ، همين.



يك سؤال كليشه اي ، استقلالي هستي يا پرسپوليسي ؟
همانطور كه گفتم دليلي نميبينم از تيم خاصي حمايت كنم به خصوص بين اين دو تيم فرقي نمي گذارم . فوتبال زيبا و خوب را دوست دارم . تيمهاي محبوبي هم در دلم دارم و دوست دارم حتماً ببرند و پيروز شوند اما خواهش ميكنم نپرسيد نام تيم محبوبم چيست چون نم يگويم !



(انصاريان م يپرسد: خارج از ايران طرفدار چه تيمي هستي؟
بارسلونا . هنگام بازي بارسا و رئال احساس ميكنم با هر حمله رئال بايد چشم هايم را ببندم .
( در اين لحظه انصاريان شروع ميكند به تعريف و تمجيد از دوست صميمي اش و ميگويد : همانطور كه گفته بودم ، عليزاده ، خودي است! )



صعود تيم ملي براي مردم ايران و ما رسانه اي ها بينهايت جذاب بود . ديدار با كره جنوبي را كجا تماشا كردي؟
منزل بودم . به محض قطعي شدن صعودمان به دور بعدي ، بالش را گاز مي گرفتم! (خنده دسته جمعي)



چطور؟
من در يك آپارتمان مينشينم كه چند همسايه پيرمرد و پيرزن دارم . براي آنكه آنها را شاكي و عصباني نكنم و البته مثل تمام مردم كشورم فرياد شادي هم سر بدهم ، مجبور بودم از بالش و متكا كمك بگيرم. بالشم را گاز مي گرفتم كه انرژي ام را خالي كنم و البته صدايم به بيرون از آپارتمان نرود! كار ديگري نمي توانستم انجام دهم .



بعد از انقلاب ما سه بار به جام جهاني صعود كرديم . خاطره ديگري از دو صعود قبلي مان در ذهن داري؟
در روز تساوي با استراليا ، 16 ساله بودم و پر از خاطرات خوب . البته صعود دوم مان به جا مجهاني ( 2006 آلمان ) را دوست نداشتم چون زوركي به جا م جهاني رفتيم (؟) هيجان زيادي نداشت! ( در اين لحظه قيافه انصاريان شبيه علامت سؤال ميشود كه گلمان در بازي مقابل بحرين را محمد نصرتي به ثمر رساند يا جواد نكونام! ) دلچسب نبود ، بي رمق بود . بي دليل رفتيم جام جهاني . حال نداد اما بازي با استراليا چه شد! آن زمان خودم هم در كرج فوتبال بازي مي كردم . بازي با استراليا آنقدر عالي بود كه تا يك هفته مريض بودم .



مريض بودي ؟ چرا ؟
همان روزها بود كه يك شايعه به راه انداختند و به خاطر آن شايعه مريض شدم . گفتند گل اول ايران به استراليا كه توسط كريم باقري به ثمر رسيد ، آفسايد بود. باور كنيد يك هفته نميتوانستم بخوابم ! گريه ميكردم كه نكند اين اتفاق بيفتد . صبحهاي جمعه يادم ميآيد يك برنامه پخش ميشد با اجراي اسكندر كوتي كه 8:30 روي آنتن ميرفت و در مورد شهرهاي جام جهاني بود. با اينكه بچه مدرسه اي بوديم و صبح جمعه فرصت داشتيم بخوابيم اما بيدار ميشدم تا برنامه محبوبم را ببينم . يادم مي آيد بازي با يوگسلاوي مهمان بوديم . جايي رفتيم كه ميزبانان اصلاً فوتبالي نبودند اما هر طور بود ، بازي را ديديم . انصاريان : يادت مي آيد نيما نكيسا چه گل بدي خورد؟! به نظر من اگر احمدرضا عابدزاده آن شب درون دروازه مي ايستاد آن گل را نمي خورد. روي نيمكت مثل اينكه عابد زاده به نكيسا گفته بود چطور بايد بايستد اما يك لحظه اشتباه كرد و توپ رفت همان جايي كه پُر از غم و غصه است! به ياد دارم بازي با آلمان هم خاطره بدي برايم به جا گذاشت.



چه خاطر ه اي؟
رفتار ناجوانمردانه يورگن كلينزمن . كاري كه او كرد باعث شد از فوتبال آلمان متنفر شوم . ديگر نتايج اين تيم را دنبال نكردم . آلمان هم بروم ، فقط مي روم هتل! اما اين صعود آخري خيلي خوب بود . باور كن هنوز هم حال همه مردم بابت اين صعود خوب است . همه ايرانيها در همه كشورها ، شهرها و روستاهاي جهان خوشحال شدند. عِرق ايراني همه جا هست . در فوتبال، در موسيقي و هنر . به خدا قسم اگر وقت داشتم به استقبال از ملي پوشان به فرودگاه ميرفتم چون آنها باعث شدند سرمان را در جهان بالا بگيريم . اين بينهايت اتفاق خوبي است.



فكر مي كني زمينه ديگري براي شاد كردن دوباره مردم حتي در موسيقي وجود دارد؟
چرا كه نه؟ اتفاقاً يكي از اهدافم اين است كه با چند نفر از خوانندگان خوب عرب زبان چند ترانه بخوانم . ميدانم كه در لبنان موسيقي ايراني گوش ميدهند و اكثر خوانندگان عربي دوست دارند با ايراني ها ترانه مشترك بخوانند . مدتي قبل يكي از دوستانم در لبنان با من تماس گرفت و گفت باورت نميشود ، همين حالا در تاكسي هستم و راننده تاكسي آهنگ تو را گذاشته . پرسيدم مگر ميفهمد كه من چه ميخوانم ؟ راننده تاكسي به دوستم جواب داده بود نه ولي صداي اين خواننده يك سوز خاصي دارد! تا حالا چند پيشنهاد داشتم و اگر خدا بخواهد مي خواهم موسيقي ايراني را نيز مثل فوتبال ايراني از مرزها بگذرانيم و كارهاي بزرگي انجام دهيم . هيچ وقت نگذاشته ايم پرچم ايران پايين بيايد ، نمونه اش همين ماجراي خليج فارس كه نگذاشتيم نام ديگري بر آن بگذارند ، بايد در همه رشته ها همينطور باشيم . هر جا كه كنسرت داشته باشم ، وقتي ميبينم از فوتبال ، واليبال ، موسيقي و ... كشورم حرف ميزنند واقعاً سربلند ميشوم . اين افتخار من است كه همه جاي دنيا نام كشورم را ميدانند .



برخي از خوانندگان براي تيم ملي ترانه هايي ميخوانند . آيا در اين يك سال باقي مانده تا جام جهاني ممكن است ترانه اي براي تي م ملي بخواني؟
نمي دانم . فعلاً برنامه اي ندارم . چون مردم صداي "حال" مرا دوست دارند نه اينكه بروم و بخوانم باريكلا تيم ملي ، آفرين تيم ملي! البته اين احتمالوجود دارد كه در جام جهاني همراه تيم ملي باشم و در برزيل برنامه اجرا كنم . براي جام جهاني آلمان هم به من گفته بودند اما اتفاقاتي رخ داد كه كسان ديگري رفتند . هر جام جهاني چند نفر را م يبرند براي كنسرت . خودمان هم ميرويم فوتبال ببينيم وا نشاا... براي برزيل ميروم. (انصاريان دوباره بامزه ميشود : تيتر بزن محمد هم رفت جام جهاني ، بنويس صعود كرده!)



ورزشكاران به كنسرت هايت م يآيند؟
من رفقاي ورزشي زيادي ندارم . فقط سه نفرشان هستند كه با هم مراوده داريم. يوسف كرمي كه همبازي دوران كودكي من بود ، حميد سوريان و البته علي انصاريان . ما با يكديگر دوست صميمي هستيم. رابطه ام در ورزش با اينهاست. البته براي كنسرت شهريور ماه فكر ميكنم چند دوست ديگر هم پيدا كنم. در كنسرتها، يكسري شعارهاي فوتبالي هم راه پيدا كرده.



در كنسرتهاي تو هم اين اتفاق افتاده كه شعارهاي فوتبالي بدهند؟
بله جالب هم هست. بگذاريد يك خاطره بگويم. در جشنواره موسيقي فجر ، روي سن بودم كه سرم را بالا بردم و ديدم نامم را روي چند كاغذ نوشته و آن را بالا گرفته اند. اين صحنه را بارها در تصاوير فوتبالي ديده بودم اما براي خودم و توسط طرفدارانم در يك كنسرت رقم خورد كه خيلي جالب بود . به هرحال نام مرا شبيه فوتباليستها در كنسرتها صدام يزنند .به طور كلي كنسرت خيلي جذاب است.



استاديوم هم ميروي؟
بله، گفتم كه عاشق فوتبال هستم.



آخرين باري كه رفتي به استاديوم چه زماني بود؟
بازي پرسپوليس و شهرداري تبريز كه انصاريان در شهرداري تبريز بازي ميكرد و پرسپوليس بازي را باخت . اتفاقاً در زمين فوتبال هم اجراي برنامه داشتم. حدود يك ماه قبل در يكي از استاديومها و مقابل چشم 15 هزار نفر كنسرت گذاشتم آن هم روي زمين چمن . قلبم تند و تند ميزد و به ياد علي انصاريان افتادم كه چطور در يك بازي سنگين مقابل چشم صدهزار نفر فوتبال بازي م يكرد.



نقطه مشتركي بين فوتبال و كنسرت وجود دارد؟
انصاريان : بگذار من جوابت را بدهم . بله نقاط اشتراك زيادي دارد . نفس زنده به آدم ميخورد. مردم 8 , 9 صبح ميآيند ورزشگاه شبيه كنسرت . آخرش كه تمام ، ميشود، همه ميروند دنبال زندگي خودشان و ما ميمانيم و تنهايي خودمان.اين همه آدم فقط براي كنسرت موسيقي يا يك دربي آمده بودند اما بعد از آن ، همه چيز را ميگذارند و ميروند. ساكَت را ميگيري و بر ميگردي به خانه.
عليزاده : ميخواهيم بگوييم درا نتهاي اين دنيا ما هستيم و خداوند. وقتي ميميريم ، خدا ميگويد من ماندم و تو ، حالا ببينيم چه كاره اي! بله، ما تنها مي مانيم . اين هياهو در زندگي عاليا ست و هم هاش را م يفهمم. بعدا ز يكي از كنسرتهايم يكي از دوستان آمد و گفت : عالي بودي ، جواب دادم بله ، اين هم يكي از روز مرگي هايم بود. ملاك من ، اين هياهوها نيست . وقتي به سمت خانه ميروم ، دوست دارم از خودم راضي باشم ، همين .
انصاريان : حالا بايد ما ، همه كساني كه مقابل مردم هستند ، بهترين كارمان را داشته باشيم. كاري كنيم مردم نسبت به كارمان احساس خوبي داشته باشند . چه لذتي براي يك خواننده بيشتر از اينكه ترانه اش توسط مردم خوانده شود؟!
عليزاده : يك بار روي صحنه گريه ام گرفت. مدام دوست داشتم مردم اشكم را نبينند اما نميتوانستم جلوي صورتم را بگيرم. وقتي مردم كارهايم را ميخواندند ، برگشتم به سالها قبل كه چقدر زجر كشيدم و با چه سختي هايي دست و پنجه نرم كردم . چقدر مشكل ، چقدر دردسر . يك دوره از زندگي ام , اتفاقات بدي افتاد و در آن زمان ، علي انصاريان بود كه حسابي هوايم را داشت. با هم به سونا و استخر ميرفتيم و تنهايي ام را پر ميكرد. آن فشارهاي كاري كه روي من بود ، بايد برداشته ميشد. در آن برهه فقط علي انصاريان با من بود و يك بيت شعر : مكن ز غصه شكايت كه در طريق طلب / به راحتي نرسيدن كه زحمتي نكشي . هر جا كه ميروم و محبتي ميبينم ، فقط به ياد زحماتم مي افتم . مثلاً خانواده ام كه كاملاً علمي بودند ، دوست داشتند پزشك شوم اما دنياي من موسيقي بود . حالا هم خوشحالند كه پيشرفت كرده ام . فضاها آن زمان فرق ميكرد و فكر ميكردند اگر ميخواهم موسيقي كار كنم ، به دنبال موسيقي دمدستي ميروم ولي حالا ميبينند آن چيزي را ارائه ميدهم كه پشت سرش تفكر جاري است و مردم راجع به آن نظر ميدهند. اما بله ! در نهايت همه اينها بايد به تنهايي ساكم را بردارم و بروم پي كارم !



ماجرايي كه عليزاده تعريف كرد ، شايد به نوع ديگري براي انصاريان هم اتفاق افتاد . دربي اولي كه با پيراهن استقلال مقابل پرسپوليسي ها قرار گرفتي .
انصاريان : شب پيش از آن اصلاً نخوابيدم. ميترسيدم بلايي كه بر سر مهدي هاشمي نسب آمده بود ، سر من بيايد. به هر ترتيب از هتل بيرون آمديم و در فاصله بين لابي هتل تا اتوبوس تيم ، از پشت سرم صداي گريه شنيدم . مرد جواني پشت سرم داشت زار زار گريه مي كرد. گفتم چيه ؟ چه شده ؟ گفت من پرسپوليسي هستم و عاشق تو ، خواهش ميكنم جلوي پرسپوليس بازي نكن . اينها را كه گفت ، حالم بدتر شد . آمديم استاديوم . من تمام مدت دعا ميكردم كسي به من توهين نكند . تيم رفت داخل زمين تا گرم كند اما من به همراه بازيكنان به زمينن رفتم . صمد مرفاوي مربي آن زمان استقلال به من گفت چرانميروي؟ گفتم الان حالم خوب نيست . پله ها را بالا رفتم ، پاهايم سست شده بود . بالا كه آمدم حالم بد شد . من بازيكن استقلال بودم اما بالا كه آمدم ، پرسپوليس يها شروع كردند به تشويق من. برگشتم پشت سرم را نگاه كردم و
يادم رفت كه بازيكن استقلال هستم . شايد ديگر در تاريخ فوتبال ايران اين اتفاق رخ ندهد اما پرسپوليسي ها مرا در لباس استقلال تشويق كردند و بعد نوبت به استقلالي ها رسيد. حالا تصور كنيد در سمت ديگر ، برخي از هواداران استقلال داشتند عليه عليرضا نيكبخت كه براي اولين بار مقابل استقلال بازي ميكرد شعار ميدادند. آن روز نتوانستم جلوي گريه ام را بگيرم . 8 سال براي پرسپوليس جان كَندم و واقعاً پرسپوليسي ها آن روز برايم سنگ تمام
گذاشتند . آنقدر در همان زمين چمن گريه كردم و اشك ريختم كه بالاخره عليرضا منصوريان آمد ، مرا در آغوش گرفت و گفت برگرد به رختكن . در
رختكن هم چند بار به مرفاوي گفتم دوست ندارم بازي كنم ولي به اجبار به زمين رفتم وا صلاً يادم نيست چطور بازي كردم و چه شد . بدترين دربي اي بود كه پشت سر گذاشتم . اصلاً يادم نيست چطور شروع شد و چطور به اتمام رسيد . دست من هم نبود ، حالم بد شد . من به دنيا آمده بودم براي دربي ولي آن بازي ، حتي توپ به پايم نخورد. بله! اتفاقات عجيب و غريب در زندگي آدم زياد رخ م يدهد . همين محمد عليزاده بدترين اتفاقات را در همين سالهاي اخير در زندگي اش تجربه كرد . من در كنارش بودم چون من آن روزهاي بد را ديده بودم ، مدام به محمد مي گفتم زياد غصه نخور ، الان سر پاييني است ولي برمي گردي . يك روز با محمد رفتم آرايشگاه . ا و يك ترانه خوانده بود به نام "جز تو" من آن روز كار را شنيدم و گفتم عالي ميشود ، مطمئن باش مردم با اين كار تو از موسيقي لذت م يبرند اما خودش اين طور فكر نميكرد تا اينكه كار بيرون آمد و هزاران بار دانلود شد . همه ايران آن ترانه را گوش دادند .



آشنايي شما با علي انصاريان از كجا شروع شد؟
علي به تازگي به استقلال آمده بود كه در منزل رضا صادقي يكديگر را ديديم . علي را به ا ين خاطر كه فوتباليست محبوبم بوده دوستش ندارم بلكه به خاطر رفاقتش است كه در دلم جاي گرفته است. كساني كه در آن دوران سخت همراهم بودند را تا آخر عمر فراموش نميكنم.
انصاريان : چنين آدمي هرگز در كنار من نبود . خدا شاهد است كه شبها به تنهايي ميرفتم جاده لشكرك ، يك پاتوق دنج پيدا كرده بودم ، ميرفتم چند ساعتي گريه ميكردم و فرداي آن روز هم به تمرين استقلال مي آمدم . باورتان نمي شود ولي آن دوره به قدري حالم بد بود كه حتي شعر گفتم! يكي از شعرهايم را براي محمد خواندم و او گفت شعر را بده به من تا ببينم كه ميشود آن را به ترانه تبديل كرد يا نه! دوران خيلي عجيبي بود .
عليزاده : شعر انصاريان حتماً در آلبوم بعدي من هست و ميتوانيد آن را به زودي بشنويد! علي پسر خيلي خوبي است. در يكي از كنسر تهايم ، وقتي مردم مرا تشويق ميكردند واقعاً خوشحال بودم چون ميدانستم علي هم هست و همه چيز را ميبيند. البته مطمئن بودم انصاريان از من هم خوشحالتر است كه دوباره برگشتم . بهتر است به گذشته برنگرديم اما هميشه بايد به يادش باشيم . بگذريم .



به نظرت امسال چه تيمي قهرمان م يشود؟
عليزاده: نميتوانم اين را بگويم.
انصاريان: حالا سه تيم را بگو كه شانس بيشتري دارند.
عليزاده: استقلال ، پرسپوليس و سپاهان . يكي قهرمان ليگ ميشود.



شما فوتبال بازي ميكني عصباني هم ميشوي ؟
عليزاده: نه اصلاً . البته آنهايي كه اعصاب ندارند ، ميروند روي اعصابم! آنهايي كه فكر مي كنند توپ را از دست داده اند , دنيا تمام شده است .
انصاريان: درست مثل من! وقتي توپ راا ز مهاجمان نمي گرفتم , ا نگار دنيا تمام ميشد . به خدا قسم بعد از يكي از دربي ها ، احمد مؤمن زاده را طوري زدم كه قلم بندش شكست! چقدر زديم اين بازيكنان بيچاره را .



چرا مي زدي؟
انصاريان: در يك جمله به شما بگويم ، من هرگز در زندگي ام مغز نداشتم! اگر مغز داشتم خيلي كارها را انجام نمي دادم . هميشه با قلبم فوتبال بازي كردم نه با مغزم . كدام آدم عاقلي به جاي استپ با سينه ، با سر ميرود به سمت پاي مهاجمان؟! فقط خودم اين كار را ميكردم . آدمي كه مخ و مغز داشته باشد ، اين كارها را ميكند؟! من كارهايي كردم كه خودم دوست داشتم ، نه كارهايي كه منطقي به نظر مي رسيد. بگذاريد همين حالا به همه بچه هاي تيم ملي واليبال تبريك بگويم . آنها شاهكار خلق كردند و بايد دست و پايشان را طلا گرفت. ولا سكو هم خيلي خوب بود مثل كروش . بايد هر دو نفرشان را نگه دارند . ما ايراني ها نشان داديم اگر كمي روي ذهنمان كار كنند ، بهترين نتايج را مي گيريم . فقط كافي است ورزشكاران ايراني را كمي تحريك كنيد ، همين!



علي انصاريان ، باز احساساتي شدي ؟
بله . واقعاً . چند وقت پيش پدر شهيد جهان آرا را ديدم . رفتم به سمتش وسرش را بوسيدم . 8 سال تمام مردم ايران بدون هيچ چشم داشتي رفتند و با دست خالي مقابل عراقي ها جنگيدند . چه چيزي تحريكشان كرده بود؟ همان ترانه " ممد نبودي ببيني " ما با اين ترانه بزرگ شديم و رشد كرديم.



الان مد شده برخي خواننده هاي پاپ پيراهن استقلال يا پرسپوليس را روي سِن مي برند. تو از اين كارها انجام نمی دهي؟
ببينيد ، موسيقي من بايد جذاب باشد . بردن پيراهن تيمهاي فوتبالي ، كار من نيست . اگر بخواهم با چنين كارهايي رشد كنم كه ... حالا برخي رفقاي خواننده ما 24 ساعته در اينترنت هستند تا مخاطب پيدا كنند . من اين طوري نيستم . آدم ضعيف چنين كارهايی انجام ميدهد . با نشان دادن پيراهن استقلال و پرسپوليس ، خودم را زير سايه ميبرم . فوتبالي هستم ، عاشق فوتبال هستم اما هرگز به خاطرداشتن علاقه به يك تيم خاص ، موسيقي ام را نبايد فنا كنم. مثلاً بگويم من طرفدار فلان تيم هستم ، به خاطر آن تيم هم شده ، به موسيقي ام گوش دهيد. خداوند به خوانندگاني كه چنين كارهايي ميكنند ، عزت نفس بيشتري بدهد .



آقاي عليزاده! حرفي باق يمانده كه در انتها بگويي ؟
من عاشق ماه رمضان هستم ، در اين ماه براي همه پدر و مادران عمر با عزت ميخواهم . من و همه آدمها مديون دعاهاي والدين هستيم . زحمت كشيديم به كنار ، بايد ممنون و مديون خانواده مان باشيم . گاهي اوقات به مادر زنگ مي زنم و ميگويم مرا دعا كن ، اگر اين دعاها نباشد ، ممكن است همان هايي كه امروز تشويقم مي كنند ، فردا مرا با گوجه بزنند .



آقاي انصاريان! شما حرفي براي بستن مصاحبه داري؟
سر سفره افطار فقط به پدرم فكر ميكنم . تازه حس ميكنم كه فقدان پدر يعني چي؟ اي كاش (انصاريان احساساتي ميشود و آرام آرام اشك ميريزد) به برنامه اي براي شبهاي رمضان رفتم كه به زودي از شبكه اول پخش ميشود . به خدا قسم آنقدر گريه كردم كه ... از همه خواهش ميكنم بروند به دست و پاي مادرشان بيفتند و دعا كنند خداوند آنها را حفظ كند .
عليزاده: باور كنيد مادران هميشه بخشنده اند ، هر كسي كه به چاه مي افتد به خاطر اين است كه پدرش از او رو برگردانده .
انصاريان: فقط پدر و مادر . زندگي خلاصه ميشود در همين دو كلمه .


تشکر فراوان از روزنامه "خبر ورزشی" بابت این مصاحبه خواندنی



ببخشید آقا مدیر قصد جسارت نداشتم.آخه تو عکس خیلی ریز نوشته شده بود.

امضای کاربر : منم مثل تو مات این قصه ام ....
سه شنبه 01 مرداد 1392 - 19:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zahra به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: HaniF /
fatima آفلاین




ارسال‌ها : 3
عضویت: 14 /6 /1392
محل زندگی: بابل

پاسخ : 2 RE گفت و گوی فوتبالی - هنری روزنامه خبر ورزشی با محمد علیزاده "جدید"
ای جان :)

یکشنبه 17 شهریور 1392 - 00:50
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | گفت و گوی فوتبالی - هنری روزنامه خبر ورزشی با محمد علیزاده "جدید" | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS